سفارش تبلیغ
صبا ویژن
خوش خویی، محبّت به بار می آورد و دوستی رااستوار می کند . [امام علی علیه السلام]
همایش دانشجویی شیخ بهایی(ره)
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» مبانی فقه الحدیثی (1)

    مبانی فقه الحدیثی شیخ بهایی

 

                               (با تکیه بر الحدیقة الهلالیّه)

فرهاد عباسی           

           چکیده

این مقاله که با نگاه به کتاب الحدیقة الهلالیه ـ شرح شیخ بهایی بر دعای رویت هلال صحیفه سجادیه ـ نوشته شده، به دنبال بررسی مبانی فقه الحدیثی نویسنده است؛ چرا که دیدگاه­های عالِمی جامع، چون شیخ بهایی، می‌تواند بسیار فایده‌مند باشد. در بخش اول، به روش شناسی شارح در شرح دعا پرداخته شده، موضوعاتی مانند ساختار شرح، پیش نیازها و مراحل فهم، تشکیل خانواد? دعایی حدیثی، بهره گیری از دستاوردهای بشری و برخی موانع فهم حدیث، در این بخش بررسی شده‌اند. در بخش دوم، بهره‌گیری شیخ بهایی به صورت ویژه، از اطّلاعات نجومی مطرح شده است، و در بخش سوم: به برخی مباحث استطرادی که شرح محملی برای ذکر آنها توسط شارح بود، اشاره می‌شود.

کلید واژه‌ها: شیخ بهایی، حدیث، فقه الحدیث، نقد المتن، هیأت، نجوم، قمر، هلال.

مقدمه

ارائ? گزاره‌های تفسیری، از همان عصر صدور حدیث، رواج داشته؛ چه آن­گاه که خود معصوم? به دلیلی روایتی را تبیین می‌کردند، و چه هنگامی که در پاسخ به سؤالی، حدیثی را توضیح می‌دادند. پس از عصر صدور، عالمان و اندیشمندان اسلامی، هیچ­گاه از مسأل? فهم صحیح روایات که میراث به جا مانده از پیامبر و أئمه و صحابه بودند، غافل نبوده‌اند. رفته رفته، این نیاز احساس شد که باید کسانی با دقت عمیق در روایات، پی به مقصود اصلی آنها برده، و در عصر غیبت، آنها را بیان کنند. امّا این امر، بدون توجه به قواعد معتبر فهم، امکان کج فهمی و انحراف و خطا را در پی داشت. برای پرهیز از این خطر، تلاش­های زیادی برای تدوین قواعد و مبانی فهم صحیح ادل? شرعی انجام پذیرفت، که امروز علم اصول فقه، حاصل قسمتی از این تلاش­هاست. البته به مروز زمان، این علم به دلیل هدف خاص خود، که جعل قوانینی برای قرار گرفتن در طریق استنباط احکامی شرعی فرعی بود ( تحریرات فی الاصول: ج 1 ص 47)، در موارد زیادی، از قواعد مختص به فهم یک حدیث جدا شد.

شارحان روایات، شروح زیاد و متفاوت و گاه حتی متناقض هم نوشتند، که ضرورت تبویب قواعد فهم حدیث را گوشزد می‌کرد. توجه و یا غفلت نسبت به برخی از این مبانی، حرمان یا تنعّم خود شارح را در پی داشت.

امروزه، می‌توان با استخراج و تنظیم و تبویب این قوانین، تمام آنها را در دسترس جویندگان مفاهیم حدیثی قرار داد، هر چند که تمامی این مبانی، مورد استفاده و بهره محدثین و شارحین حدیث بود، امّا تدوین آن به شیو? علمی، در قالب یک علم مستقل، تلاشی جدید است که تا رسیدن به بلندای آن، راه بسیار مانده است.

خلاصه این­که، علم فقه الحدیث یا درایة الحدیث یا فهم حدیث، علمی آلی و ابزاریست که با آگاهی از آن، می‌توان به صورتی جامع، به شرح روایات پرداخت و به مقصود اصلی معصوم? رسید.

تعریف:

به گفت? مرحوم آغا بزرگ در الذریعه، فقه الحدیث، درمقابل دو فن حدیثی دیگر؛ یعنی رجال و درایه، خود، فنی مستقل است، و در موضوع با آن دو تفاوت اساسی دارد؛ چرا که در این علم، به شرح لغات و بیان حالات روایت، مانند نص یا ظاهر بودن، عام یا خاص بودن، مطلق یا مقید بودن، مجمل یا مبین بودن، معارض یا غیر معارض بودن پرداخته می‌شود ( الذریعه الی تصانیف الشیعه: ج 8 ص 54).

حاجی خلیفه در کشف الظنون، این علم را با عنوان درایة الحدیث، که از روایات برگرفته شده، چنین تعریف می‌کند:

علمی است که به کمک قواعد زبان عربی و قوانین شرعی و احوال نبوی، به بحث دربار? مفهوم و معنای کلمات حدیث، و غرض و قصد اصلی آنها می‌پردازد ( کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون: ج 1 ص 635).

صاحب کتاب اصول و قواعد فقه الحدیث، در تعریف، چنین گفته:

علمی است که به بررسی متن حدیث، از جهت دلالت آن می‌پردازد ( اصول و قواعد فقه الحدیث: ص 27).

دکتر نصیری، قائل به گونه‌ای تعریف است که افزون بر مبانی فهم، شرح و تفسیر روایات را نیز شامل شود:

 مبانی و ضوابطی که در فهم متون و مدالیل روایات مورد استفاده قرار می‌گیرد، و تفسیر و تبیینی که بر اساس این مبانی، از احادیث ارائه می‌گردد ( آشنایی با علوم حدیث: ص 238).

امّا به نظر می‌رسد که جامع‌ترین و علمی‌ترین تعریف، تعریفی است که از سوی عبدالهادی مسعودی ارائه شده:

هو، العلم الذی یبحث عن متن الحدیث، ویقرّبنا إلی المقصود الاصلی لقائل الحدیث، من خلال عرض الاسس والسیر المنطقی لفهمه؛  دانشی که به بررسی متن حدیث می‌پردازد، و با ارائ? مبانی و سیر منطقی فهم آن، ما را به مقصود اصلی گویند? حدیث نزدیک می‌گرداند ( الاسس الحدیثیة و الرجالیة عند العلامه الشیخ محمد تقی المجلسی: ص 198).

تعریف برگزیده: «هو، علم یبحث فیه عن القواعد التی ینتهی إلی فهم المقصود الاصلی، لقائل الحدیث منه»؛ دانشی است که به بررسی قواعدی می‌پردازد که منجر به فهم مقصود اصلی گویند? حدیث، از حدیث می‌شود. البته آنچه که باید مورد توجه داشت، تفاوت فقه الحدیث و مبانی آن است؛ چرا که با رعایت مبانی متقن، می‌توان به فقه صحیح از حدیث دست یافت. با عنایت به این تفاوت، می‌توان برای هر یک از آنها، تعریفی جامع و مانع ارائه کرد. تعریف برگزید? این مقاله، در حقیقت، تعریف علم اصول فقه الحدیث یا مبانی فهم حدیث می‌باشد.

شیخ بهایی? و الحدیقة الهلالیة

محمّد بن عز­الدین حسین بن عبدالصمد هَمدانی جبعی عاملی، از فقها و علما و حکماء و ادباء و فلاسفه و متکلمین و اصولیین و محدثین و مفسرین و منطقیین و ریاضیدانان و منجمین بزرگ اسلام است، که در ردیف اول از نوابغ و نوادر جهان اسلام و تشیّع، بلکه بشریّت است.

دانشمندان، او را با القابى چون: شیخ الفقهاء، استاد الحکماء، رئیس الادباء، علامة الدهر، فهّامة العصر، شیخ الاسلام والمسلمین، استاد الکل فى الکل و... ستوده‏اند.

این عالم بلند آوازه، متولد 953 هجری، و متوفى 1030 هجری مى‏باشد. سفرهاى علمى، اساتید، شاگردان و آثار مکتوب و غیر مکتوب به جا مانده از او، نشان دهند? مهارت کاملش در علوم عقلى و نقلى مى‏باشد. با بررسى آثار متکوب او، مى‏توان او را صاحب نظر و داراى سبک در انواع علوم حدیث دانست، آثارى مانند: حاشیه بر من لا یحضره الفقیه، حدائق الصالحین فى شرح صحیفة سید الساجدین، حاشیه بر خلاصة الاقوال، حاشیه بر فهرست شیخ منتجب الدین، الحبل المتین فى احکام الدین، حاشیه بر رجال نجاشى، درایة الحدیث (الوجیزهشرح الاربعین.

از طرف دیگر، شیخ بهایى، گذشته از آثار قابل توجه‏اش در علوم دیگر، کتاب­هاى متعددى نیز در زمین? علوم نجوم و هیأت و ریاضى دارد، که نشان دهند? تسلط کاملش بر این علم است، آثارى مانند: الاسطرلاب، تشریح الافلاک، رسالة فى حل اَشکالى عطارد و القمر، شرح بر شرح چغمینى، رسالة فى نسبة اعظم الجبال الى قطر الارض.

بنابراین، شرح حدیث از چنین علامه‏ایى بر هر حدیث و دعایى، بسیار قابل توجه است، تا چه رسد به این­که آن عالم، با تبحر کامل در علم هیأت و نجوم، دعایى در ارتباط با مسایل نجومى را شرح دهد. با توجه به خصوصیات و جهات علمى شیخ بهایى، و شرح او بر دعای رویت هلال از صحیف? سجادیه، کتاب الحدیقة الهلالیه که تنها قسمت موجود از کتاب حدائق الصالحین مى‏باشد، از چند جهت قابل بررسى ویژه است:

1. نفس شرح دعا توسط شیخ بهایى، و توضیحات و روشهاى او.

2. استفاده ایشان از اطلاعات نجومى، در شرح فقراتى از دعا که داراى اشارات نجومى هستند.

3. طرح مباحث استطرادى در زمینه‏هاى مختلف، که خود دعا یا برخى از توضیحات شیخ، محملى براى طرح آنها شده است.

در ضمن، تذکر دو نکته ضروریست:

1. آدرس­هاى موجود در متن، براساس کتاب الحدیقة الهلالیه، چاپ آل البیت، سال 1410 هـ، با تحقیق آقاى سید على خراسانى مى‏باشد.

2. در بسیارى از موارد، مصادیق، بسیار بیش از چند موردی است که در مقاله ذکر شده، امّا براى رعایت اختصار، به همین چند مورد بسنده شده است.

بخش اول:

شرح دعا

1.  قالب و ساختار شرح

شارح، مجموع دعا را با توجه به تفاوتهاى ساختارى و لفظى و معانى مرتبط، به یک مقدمه و چهار قسمت تقسیم نموده، که به صورت زیر است:

مقدمه: در ذیل عنوان دعای «وکان من دعائه? إذا نظر الى الهلال» نگاشته شده است، و در آن، مطالبى مانند: ماهیت هلال، استحباب دعا در هنگام رویت هلال، وقت دعاى هلال، استحباب رویت هلال، ادعیه مربوط به رویت، آداب مربوط به ادعیه و کرویت زمین، آمده است.

قسمت اول: در شرح بخش اول از دعاست.

أیها الخلق المطیع، الدائب السریع، المتردد فى منازل التقدیر، المتصرّف فى فلک التدبیر؛ اى آفرید? فرمانبر! که طبیعت تو بر سرعت، و تردد در جایگاه­هایى است که براى تو تقدیر شده است، و همواره در مدارى تدبیر شده در چرخش بوده‏اى.

قسمت دوم: در شرح فقر? زیر از دعاست:

آمنت بِمَن نوّر بِک الظُلم، واَوضَحَ بِک البَهم، وجعلک آیةً من آیاتِ مُلکه، وعَلامةً من علاماتِ سُلطانِه، وامتهَنَک بالزیادةِ والنُقصان، والطلوعِ والافولِ والانارةِ والکسوفِ، فى کل ذلک، انت له مطیعٌ، والى ارادتِه سریعٌ؛ من به خدایى که تاریکى‏ها را با نور تو روشن، و راه­هاى تیره و تار را روشن ساخته، و تو را از نشان‏هاى اقتدار و نشانه‏هاى سلطنت خویش قرار داد، ایمان آورده‏ام. همان خدایى که تو را با زیاده و نقصان، و طلوع و افول، و روشنى و تیرگى، به خدمت گرفت، و تو در این همه، با شتاب، از اراد? او فرمانبرى مى‏کنى.

قسمت سوم: در آن، به شرح بخش زیر، از دعا پرداخته شد.

سبحانه، ما أعجب ما دبر فى امرِک، وألطَفَ ما صَنَع فى شأنِک، جعلک مفتاح شهرٍ حادثٍ لامر حادث، فاسأل اللّه‏ ربّى وربّک وخالقى وخالقک ومقدرى ومقدرک ومصوّرى ومصوّرک، أن یصلّى على محمد وآله، وان یجعلک هلال برکة لا تمحقها الایام، وطهارة لا تدلسنها الاآثام، هلال آمن من الآفاتِ وسلامة من السیئاتِ، هلال سعد لا نحس فیه، ویمن لا نکد معه، ویسر لایمازجه عسر، وخیر لا یثوبه شر؛ پاکا خدا، و چه شگفت است تدبیرى که در کار تو فرموده، و چه لطیف است آن­چه دربار? تو کرده است. هم او که تو را کلید شروع و پیدایش هر ماه، و ظهور پدیده‏اى نو قرار داده است. پس از خداى خود و تو، و آفریننده خود و تو، و تقدیر کننده خود و تو، و چهره نگار خود و تو، درخواست مى‏کنم که بر محمد و آل محمد درود فرستد و هلال تو، شروع برکتى باشد که ایام نابودش نکند، و موجب طهارتى گردد که آلوده به گناه نشود و آن چنان هلالى باشد که روزهاى آن، از آفات در امان و از بدى‏ها، سلامت باشد، و همراه سعادت، بدون نحسى، و میمنت، بدون سختى، و سهولت، بدون مشقت، و خیرى که از شرّ دور باشد، و شروع ماه، نوربخش امن و ایمان و نعمت و احسان و سلامت و اسلام و ایمان باشد.

قسمت چهارم: در آن، فقر? زیر شرح شده است:

اللّهم اجعلنا من اَرضى من طلع علیه، وأزکى من نظر الیه، وأسعد من تعبد لک فیه، ووفقنا فیه للتوبة، واعصمنا فیه الحَوْبة، واحفظنا من مباشرة معصیتک، واوزعنا فیه شکر نعمتِک، وألبسنا فیه جُنَن العافیه، واتمم علینا باستکمال طاعتک فیه المنة، انک المنان الحمید، وصلى اللّه‏ على محمد و آله الطیبین الطاهرین» ؛ خدایا! ما را خشنودترین، پاکیزه‏ترین و سعادتمندترین کسانى قرار بده که ماه بر آنها طلوع کرده، و به ماه نگریسته، و در این ماه، بندگى تو را نموده‏اند، و نیز توفیق توبه و عصمت از گناه و محفوظ ماندن از به جاى آوردن معصیت را به ما عنایت بفرما، و شکر نعمت و سپرهاى عافیت را به ما عطا کن، و نعمت‏هاى خویش را با به کمال رساندن اطاعتت در این ماه بر ما ارزانى بدار، که تو بسیار بخشنده و ستوده هستى. درود خدا بر حضرت محمّد و خاندان پاک و پاکیزه او.

با دقت در تمام شرح، به خوبى آشکار مى‏شود که در این تقسیم‏بندى نیز فهم شارح موثر بوده، و به نکات لفظى و معنوى توجه داشته است. بنابراین، چه بسا بنا بر ظاهر، برخى قسمت­ها از دعاى برگزیده و شرح، با قسمتهاى دیگر، تناسب حجمى نداشته باشد.

نکته دیگر این­که، در هر قسمت از شرح و حتى در مقدمه، مرحوم شیخ بهائى?، توجه کامل به تمایز نکات ارائه شده از هم داشته‏اند، به همین منظور، با ابتکارى جالب، برخلاف شیو? شرح نویسان هم دوره، هر فقره از شرح را، در زیر­مجموعه‏هاى کوچک‏ترى طرح نموده، تا تغایر هر نکته با سایر نکات درک شود، در عین حالى که ارتباط زیر­مجموعه‏ها، با همدیگر حفظ شوند.

شکل کار ایشان، با استفاده از عناوینى است متفاوت از هم دیگر، که در صدر هر نکته آمده است. البته با توجه به کلمات و معانى آنها، مى‏توان برخى را در تکمیل نکات قبلى، و یا برخى را نکته‏اى مرتبط با متن اصلى دعا دانست. به عنوان نمونه، سر فصلى مانند «تتمه»، نشان دهند? این است که این مطلب، تکمیل نکته قبلى است که در شرح آمده و یا تعبیر «خاتمه»، براى اشاره به نکت? پایانى هر فقره از چهار قسمت آمده است.

به طور کلى، مى‏توان گفت: معناى لغوى هر عنوان مى‏تواند نشان دهنده این باشد که این نکت? جدید، آیا در توضیح خود دعاست، یا در توضیح توضیحات قبلى است، یا مطلبى اضافه‏تر و در تکمیل مطالب گفته شده، مى‏باشد. این دسته‏بندى ما، هر چند به طور غالب مراعات شده، امّا دائمى و در هم? موارد نیست. تعابیر توضیحى، مواردى از این قبیل‏اند: «ایضاح، توضیحُ حال، توضیح، تلویحٌ فیه توضیح، اشارةٌ فیها اناره، تبیان، تبیین، تنبیه و تبیین، ارشاد، کشف نقاب».

و اما تعابیر تکمیلى را، مى‏توان موارد زیر دانست: «هدایه، تنبیه، وهم و تنبیه، تذکرة، تتمه، تبصره، تکمله، تذنیب، اکمال، تمهید، بسط کلام، خاتمة».

نکته دیگرى که در بررسى این اثر باید مورد توجه باشد، این است که این کتاب، فقط قسمتى از شرح بزرگ شیخ بهایى بر صحیفه سجادیه، به نام حدائق الصالحین فى شرح صحیفة سید الساجدین مى‏باشد، که در آن کتاب، هر دعا در یک حدیقه شرح شده بود. گذشته از این که طبق تذکرات خود شیخ بهایى? در الحدیقة الهلالیه، در کتاب اصلى، در مقدمه‏اى به عنوان فواتح، نکات زیادى مورد بررسى قرار گرفته بود، اما افسوس که از این گنجین? گرانبها، تنها همین یک بخش به دست ما رسیده است.

بنابراین، طبیعى است که شیخ، برخى نکات را با توجه به این­که در فواتح یا در بقی? حدائق آورده، در اینجا ذکر نکند. مى‏توان حدس زد که در فواتح، بحث­هاى مهمى، مانند سند صحیفه و یا نسخ آن، و یا بحث دعا و یا ایمان و... ذکر شده باشد، که به برخى از این­ها در همین حدیقه، اشاره شده است.

2. پیش نیازها و مراحل فهم حدیث

فهم حدیث، برخلاف آنچه که برخى آن­را ساده انگاشته‏اند، نیاز به دقت عمیق و طى مراحل گام به گام دارد. در این مقاله، مراحل فهم، براساس تبویب اثر ارزشمند روش فهم حدیث، پى‏گیرى مى‏شود. طبیعى است که قبل از وارد شدن در مراحل فهم، بایستى صحت متن و درستى انتسابش به معصوم? احراز گردد، که براى رسیدن به این منظور، باید نسخه‏هاى متعدد و تصحیفات و تحریفات متن را بیابیم.

از آنجا که صحیفه سجادیه، یک مجموع? دعایى است، و تمام آن یک سند دارد، قاعدتاً باید در مورد سند این کتاب، بحثى جدى توسط مصنف، در قسمت فواتح، صورت گرفته باشد، که به دست ما نرسیده، امّا از همین شرح مختصر نیز، توج? ویژ? ایشان به تفاوت نسخه‏ها پیداست. در صفح? 87، در عنوان ایضاح، که براى ذکر توضیحى دربار? عبارت «المتصرف فى فلک التدبیر» آمده، پس از بیان احتمالات در معناى «فى فلک التدبیر»، اشاره مى‏کند که (ربما یوجد فى بعض النسخ، «المتصرف فى فلک التدویر»). مواجه? ایشان با این نسخ? دوم، بدین صورت است که در ابتدا هر دو نسخه را صحیح بر­مى‏شمرند، سپس نسخ? اول را ترجیح مى‏دهند، و در آخر، علی­رغم اصح دانستن نسخه اول، از شرح و توضیح نسخه دوم، امتناع نمى‏ورزند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » جمعی از دانشجویان ( چهارشنبه 87/2/25 :: ساعت 3:51 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

مبانی فقه الحدیثی (1)
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 5
>> بازدید دیروز: 0
>> مجموع بازدیدها: 29531
» درباره من

همایش دانشجویی شیخ بهایی(ره)

» پیوندهای روزانه

پایگاه جستجو گوگل [152]
وب سایت محدث [234]
وبلاگ دانشجویان علوم حدیث [352]
دانشکده علوم حدیث قم [240]
وبلاگ کتابشناسی [120]
[آرشیو(5)]

» آرشیو مطالب
بهار 1387
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» طراح قالب